† †
. Email: he [at] horm
. RSS: atom
. Powered By: Blogger
:)



1-
میدانستم درخت را با پرنده ها دوست داری. و مرا بدون دلی که بر درخت میکندم... دلم را به پرنده ها بخشیدم. پرنده ها را به درخت..... حالا تو رفته ای و درخت پرنده ها را پس نمیدهد...
شاسوسا
وبلاگ ioodoosh


2-
سرم داد زد، اون موقع فهمیدم چه قدر مهربونه.
ناتاشا
27 تیر 1382


3-
پیراهنش خیلی کثیف بود. اون رو از تنش در آورد اما زیر پیرنش هم سیاه بود. هر چی لباساشو در می آورد به لباسی می رسید که اونم کثیف بود. این قدر لباسشو در آورد تا خودش تموم شد. حالا گوشه ی اناقش یه عالمه لباس کثیف بود.
ناتاشا
15تیر1382


4-
4-1-
- " شما هنوز هم سرگردونين؟ "
صداي پير زني است كه صبح هم اورا در جنگل ديده ام. در گوشه اي از ديوار فروريخته اي نشسته است . در ميان سبزه هاي تيره اي كه از ميان ديوارهاي متروك روئيده اند.
- " آره . هنوز هم. "
- " دنبال جائي مي گردين ؟ "
- " آره "
- " كجا ؟ "
- " يه جاي خالي ."
و به جاي خالي او فكر مي كنم.
- " جاي خالي اون ؟ "
- " جاي خالي كي ؟ "
- " من خوب مي دونم كه دنيا بدون اون فقط يه جاي حالي بزرگه"
- " اينو از كجا مي دوني ؟ "
- "از چشمات ."

4-2-
. زيرا كه دليل را براي زنده بودن و زيستن مي تراشند . مرگ اما في النفسه دليل نمي خواهد .

4-3-
کسی که گل را می پرورد
همان نیست که عاقبت آن را می چیند.
آن که صدا یت را می شنود
سرانجام،
همان نیست که به آن پاسخ می دهد.
آن که تو را دوست می دارد
همان نیست که تو را بوسیده است.

4-4-
صدای آدمی ، صدای دل هره آورِ رنج آدمی ، فضایِ تاریکِ پیرامون ما را در ‏بر گرفته است. صدای من ، بازتاب صدای توست ، اگر می شنوی ! صدائی که ‏توسط من و توسط تو شنیده می شود ، بازتاب صدای های سرگردان پیش از ‏ماست

4-5-
ناديده گرفتن شعورديگران شعورنمي خواهد. همان وقاحتي رامي خواهد که تو از آن سرشاري . وتو ، وقتي با نيروي آن وقاحت حرف مي زني ، ما آن را نمي شناسيم . و حق داريم که هيچ گاه نخواهيم آن را بشناسيم .

4-6-
دشواري بودن،
دشواري با توبود ن ا ست.
دشواري زيستن
دشواري بي تو زيستن ا ست .



4-7-
- " پدرت یه کلمه ای بکارمی برد .اما من یادم نیس ."
- " اما من یا د مه مادر. پدرمی گفت غفلت . "


4-8-
نه!
تو نه مي ماني،
نه مي روي.
فقط
محقرانه
ادامه مي دهي !

4-9-
چرا که تو ديگر مرده ای
همچون تمامی مردگان زمين
همچون همه آن مردگان که خاموش می شوند
زير پشته ای از آتشزنه های خاموش
هيچ کس بازت نمی شناسد
نه !
من اما تو را می سرايم
برای بعد ها می سرايم ...» «لورکا»


4-10-
خوشحالي من بيشتر از آن روست که مي دانم از تو نوشته ام، ازدرک وا حسا س مشترک تونوشته ا م، بي آنکه تو را ديده باشم ، بي آنکه يکديگر ديده با شيم.

4ها همه از وبلاگ گور به گور
منتخب پست های 2 سال اخیر




Aidin, somehow, is a real legal guy, and nothing more, and nothing less.